دنیـای رنـگی من عشق رنگی |
|||
شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 12:16 :: نويسنده : مهسا
هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....
کانان وارد شده...خب خب هنوز کسی اینجا نیومده....وب تازه تاسیس من ی خورده خلوته و من اینو اصلا دوس ندارم...ی خرده که چ عرض شود هیچکی اینجا نبیده.....پیییییییییییییییییییییییییییییییییییف ولییییییییییییییییییی درس میشه.قبلا ی وب داشتم ولی اصلا توش راحت نبودم...نمیتونستم راحت حرف بزنم....اینجا جایی که میخوام درد و دل کنم....از چیزایی که دوسشون دارم....برام عزیزن برام مهمن....آرزوهام.......دوس دارم راهنماییم کنین هر جوووووووووووور که میتونین...با توپ و تشر با ملایمت یا هر جور دیگه ایی که تم خودتونه....خب آخه راهیو انتخاب کردم که نمیدونم درسته یا غلط....ولی میخوام این راهو برم....تو پستای بعدم بهتون راجبش میگم....نمیخوام منصرفم کنین فقط میخوام اینجا جایی باشه تا شما ها راهنماییم کنین تا این راهو با احتیاط تر ادامه بدم.... خبببببببببببببب اگه مبهم حرف زدم گیر نودین...مدلمه....عادت میکنیییییییییییییییییییییییییییییییییین....
شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : مهسا
دلـتـنـگـی هــاگـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛
گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . . شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : مهسا
اما تنها چیزی که تو این دنیا چاره نداره، مرگه! لذا حتی گرانی هم با همه ابعاد خفن، راهحلی برای خودش دارد و چه بسا راهحلهایی: سه راه برای خلاص شدن از دست گرونی وجود داره: ۱- یا بابات برات پول در بیاره ۲- یا بابای مردم رو برای پول در بیاری ۳- یا بابات در بیاد تا پول در بیاری اگر نشد ، از بی پولی بابات در میاد! دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:56 :: نويسنده : مهسا
بیچاره چوب کبریت کوچک ... آتش از سرش شروع شد ولی بر جانش افتاد .... فکرت را مراقب باش ...
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : مهسا
یادت باشه وقتی خدا به تو میگه باشه؛ دقیقاً همون چیزی رو که می خوای بهت می ده؛ ولی وقتی میگه نه؛ می خواد یه چیز بهتر بهت بده؛ و وقتی میگه صبر کن؛ داره بهترین چیز رو برات آماده می کنه ...
دو شنبه 26 تير 1398برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : مهسا
به نام خدایی که هستی را با مرگ دوستی را بی رنگ زندگی را با رنگ عشق را رنگارنگ شاپرک را صد رنگ و تو را دلتنگ من آفرید دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : مهسا
کل دنیا را هم که داشته باشی باز هم دلت می خواهد بعضی وقتها فقط بعضی وقتها... اصلا برای یک لحظه هم که شده است همه ی دنیای یک نفر باشی.
چــی شد سیگاری شدی؟
یہ شبــ بارون میومــد تنهــا بودمــ چی شد ترک کردی؟ یہ شب بارون میومد دیگہ تنها نبودم چـــی شـــد ســیــگار رو شــروع کــردی والــکلی شــدی؟ یــہ شــب بــارون مــیــومــد دوبــاره تــنها شــدم چــی شــد آوردنــت ایـنــجا بــســتریت کــردن؟ یہ شبــــ بــارون مــیومـــد تنهـــا بودم اونو دیدمـــ ولــی اون دیــگہ تــنها نبـــودش .... شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : مهسا
پسر: بالاخره موقعش شد . خیلی انتظار کشیدم. دختر : میخوای از پیشت برم؟ پسر : حتی فکرشم نکن! دختر : دوسم داری؟ پسر : البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر : تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر : نه! برای چی میپرسی؟ دختر : منو میبوسی؟ پسر : معلومه! هر موقع که بتونم. دختر : منو میزنی؟ پسر : دیوونه شدی؟ من همچین آدمیم؟ دختر : میتونم بهت اعتماد کنم؟ پسر : بله! دختر : عزیزم! بعد از ازدواج: کاری نداره!!!!!!!!!!!! از پایین به بالا بخون. شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 21:53 :: نويسنده : مهسا
وقتی رسیدی که شکسته بودم ........از همه ی ادما خسته بودم... رسیدی از یه جا که اشنا بود... شبیه تو فقط تو قصه هابود...
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|